تنهایی

ساخت وبلاگ

مژدهایدلکه  مسیحانفسی  میاید ملحهونغز  ز  هرخاروخسیمیاید  حزنواندوهتوراصبحدمیمانانیست خنجرحقدیهودابهلهفمیاید شهريار-ياسمي پن: ملحهونغز=گفتارشیرینودلنشینچوننمک حقد=کینهودشمنی لهف=پشیمانی تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahriar52o بازدید : 1 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 17:55

معرفی نویسنده: سلام,سلامی چو بوی خوش اشنایی. سلام بادصبا بر گلبرگهای اغشته به شبنم در سحرگاه تنهایی... خواننده عزیز که قابل دونستی وبلاگ منو بخونی, سلام من درسال  1352 در خوانواده ای اسم و رسم دار وقدیمی در شمال شهر تهران متولد شدم. پدرم یکی از نامداران عرصه هنر بود.مردی فداکار که در جهت رفاه همسر و فرزندانش از هیچ تلاشی دریغ نکرد. مادرم بانویی تحصیل کرده کدبانو و به لغایت مهربان و دلسوز بود,بطوری که همیشه زبانزد همه فامیل و دوستان و اشنایان بود. ما کلا3فرزند بودیم,دو دختر و من که تنها پسر و البته کوچکترین عضو این خوانواده گرم و صمیمی پنج نفره بودم.(اینهار تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahriar52o بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1400 ساعت: 4:52

محبوبم مرا ببخش,ببخش که هنوزهم با چهل و اندی سال خودرا نشناختم تو درست میگفتی,زخمی که به جان قلبم افتاده بود,کاری تر از اینها بود که به این سهولت درمان شود. مرا ببخش که تصور میکردم درمان شده مرا ببخش که با اعتماد به نفسهای پوچ و خالیم تورا نیز سوزاندم... تصور میکردم که وجود تو مرهمی معجزه اسا بر قلب زخمی و مجروح من است, ولی غافل از اینکه تنها مسکنی قوی بود,مسکنی که تا ساعاتی پیش از رفتن تو , تنها درد ناشی از جراحات قدیمی قلبم را تسکین می داد. اری اکنون میفهمم که چقدر درد دارد,چقدر چرک الود است ,چقدر زخمیست... دست مریزاد ,عجب مسکن بی نظیریست وجود تو , این جراحت تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahriar52o بازدید : 16 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 4:09

عصر جمعه بود و باران ریز و تنک ,حال و هوای خاصی به این ادینه بهاری بخشیده بود. سوار بر مرکب خیال سفر کردم به سالهای زیبا و پر شور جوانی,به حدود بیست سالگیم,به روزهایی که وجودم از عشق دخترکی زیبا و معصوم لبریز بود,به اون روزها که در اوج غرور جوانی چشمهایم و وجودم تمنای دیدارش را میکرد... دخترک جلوی ویلایشان مشغول بازی بود و موهای صاف خرماییش به هنگام بازی مثل قاصدک با ترنم باد به اینسو و انسوی شانه اش می افتاد و چشمان مات و بهت زده من هم خیره به او و غرق در رویای با او بودن. دخترک به ندرت از حیطه امن خانگیش دور میشد و من هم واله و بیقرار ساعتها به دیدارش مینشس تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : دخترك كبريت فروش,دخترك جيگي جيگي,دختركم,دخترك شوخ,دخترك تنها,دخترك ژوليده,دختركم كجاست,دخترك شيطون,دخترك در زير يار,دختركره اي, نویسنده : shahriar52o بازدید : 17 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 4:09

من از طواف كعبه چشم تو مدهوشم
ديربازيست كه حاجي ديدار روي ماهت شده ام
بريز بر سرم دغدغه هايت را...
به موطنم بر نمي گردم
حتي اگر اوار دلتنگيهايت بر سرم ويرانه شود
(خودم-٢٢/١١/٩٤)

تنهایی...
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : کعبه عشق,كعبه عشق معين,کعبه عشق معین دانلود,کعبه عشق من,تو کعبه عشقی و من,کربلا کعبه عشق است و,کربلا کعبه عشق است,تو کعبه عشقی,دانلود آهنگ کعبه عشق معین,کربلا کعبه عشق, نویسنده : shahriar52o بازدید : 42 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 4:09

سلام،سلامي دوباره به تك تك شما عزيزان كه وبلاگ منو قابل دونستين و ميخونين.يه عذرخواهي بابت تاخيرم در اين مدت كه غيبت داشتم بهتون بدكارم،واي چه ميشه كرد كه ادميه و هزار و شونصد گرفتاري و مسائل حاشيه اي و روزمره... همونطور كه مستحضر هستين تار و پود وبلاگ من رو داستانهاي كوتاه و واقعي در زمان كودكي تا حال تشكيل ميده،حالا اين وسط در حد يه سه چهار درصدي هم پيازداغشو خودم اضافه ميكنم كه جذابتر بشه ولي داستانها واقعيه.   ما از دار دنيا يه مادربزرگ داشتيم(البته خيلي داشتيم ولي همه فوت كردن) كه بسيار كدبانو و با كمالات بود،درضمن اينكه  چهره بسيار زيبايي هم داش تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : روضه خوانی برای امام حسین,روضه خوانی برای پدر,روضه خوانی برای مادر,روضه خوانی برای حضرت رقیه,روضه خوانی برای فوت پدر,روضه خوانی برای امام زمان,روضه خوانی برای حضرت زهرا,روضه خوانی برای امام رضا,روضه خوانی برای حضرت علی,روضه خوانی برای شهدا, نویسنده : shahriar52o بازدید : 21 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 4:09

بعد ازظهريكي از روزاي اخر شهريور بود،بي حوصلگي از در و ديوار فرياد ميزد.من بودم و يه پسر بچه قديمي به اسم شهريار و يه چهارديواري سياه ولي به ظاهر رنگ شده و مرتب.از يار قديمي هم دو سه نخي بيشترباقي نمونده بود و در فضاي اسمان ابري اتاق سه در چهار محل سكونتم بي حال گوشه فرش لم داده بود.باد ملس پاييزي پس از گذشتن ازتوري دست ساز پلاستيكي تنه محكمي به قبضهاي اب و برق روي ميز زده وسپس صورتم را نوازش ميكرد،او مهربانترين است ولي حيف كه عمرش دو سه ماه بيشتر ماندگار نيست.خواننده با سوز و افسوس از اعماق بلندگوي فيليپس قديمي پدرم نجوا ميكرد:من كويرم...اي خدا...با حسرت تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahriar52o بازدید : 39 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 4:09